وقتی دخترم رو به شهربازی میبرم آنچه که توجهم رو جلب میکنه فقط شور و شادی بچها ست بلکه پدر و مادرا خوشحالند و به وجد می آیند.
محیط شاد و کودکانه برای اغلب کودک درونشان قلقلکشان میدهد و گاه حسرت دوران کودکی را میخورند و برخی دیگر ازاینکه بچه شون برای اولین بار از این وسیله بازی استفاده میکنه لحظه لحظه تغییرات فیزیکی صورتشان را مانند دوربین عکسبرداری می کنند.
به نظر من خیلی زیباست.
از این مهمتر لبخند زیبای خداوند است که با دیدن مخلوقش میگوید فتبارک الله احسن الخالقین.
بار اول که دخترم رو به محیط شاد بازی و سرگرمی بردم اینقدر خوشحال بودم که بی اختیار دست میزدم و از ندا عکس میگرفتم.
از اینکه دخترم ازاین محیط خوشحال و راضیه به وجد آمده بودم.
سلام به دوستان پارسی بلاگ
ببخشید که من مدتی نتوانستم در خدمت شما عزیزان باشم . علت این تآخیر ورود دختر قشنگم ندا به زندگیم و الان دیگه سه ساله شده .
طعم مادر بودن را پس 15 سال چشیدم و چه سختیها که در این دوران کشیدم... چه کنایه ها که شنیدم و چه اشکها درخلوت بی مادری ام ریختم... از دعای مادرم و دیگر دوستان و نزدیکان این دوری و انتظار به سرآمد و در مهرماه 92 صاحب دختری به نام ندا شدم. زندگی ام رنگ گرفت و از رنگهایش رنگین کمان زندگی ام نورافشانی کرد.
دوستت دارم دخترم ....
ممنون که مرا از تنهایی و خلوت غمدیده ام بیرون کشاندی...
ممنون که با گریه هایت مرا از خواب شبانه بیرون کشاندی و در هنگام اذان صبح به نماز واداشتی.
ممنون که با خنده هایت مهربانی را از خالقت خدای یکتا به من هدیه دادی و هر روز شاکر خداوند هستم.
ممنون آوای کودکانه ات مامان صدایم کردی و با بغض درونم اشک شوق از نگاهم بیرون راندی...
ممنون که هر بار که خسته میشوم و یا غذایت را آماده میکنم با صدای شیرین کودکانه میگویی دوست دارم مامانی و وقتی غذایت رامیخوری میگویی دست درد نکنه مامانی...
ممنون که با ورودت به زندگی من نا امیدی را بیرون راندی و نور امید را در دلم جای دادی...
ممنون که با آمدنت نور معنویت را در خانه مان گسترانیدی و غیرممکن را ممکن ساختی.
دختر عزیزم ندای من تو هدیه خدایی و شایسته است که تو را فاطمه گونه تربیت کنم تا بخش کوچکی از لطف خداوند را پاسخ بدهم.